هفته گذشته دیدارهای مقدماتی رقابت های جام دفاع مقدس در تاریخ ۱۲ مهر ماه در باشگاه ذوالجناح ارتش برگزار شد. این رقابت ها در هندیکاپ ۸ تا ۱۰ انجام شد و قضاوت دیدارها بر عهده پابلو سیرونت، داور آژانتینی و معین شکوهی بود.
مراسم اهدای کاپ قهرمانی و جوایز با حضور حمیرا اسدی سرپرست فدراسیون چوگان، امیر سرتیپ محمدی فر از پیشکسوتان چوگان نیروی زمینی ارتش، حسین پور عضو هیات رئیسه فدراسیون، امیر شکوهی، امیر اصغری، سرهنگ بیادی، سرهنگ بهدادفر و دیگر مقامات کشوری و لشکری برگزار شد.
این رقابت ها با همکاری نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، هیئت چوگان شمال شرق تهران و فدراسیون چوگان برگزار شد.
موضوعات مرتبط: ورزشیارتش.گنجی در دل ملتاخبار ارتش
برچسبها: پاتوق پرتقالیورزشچوگانکانون چوگاندفاع مقدس
پایگاه مردمی ارتش جمهوری اسلامی ایران:
ادامه مطلب
موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتاخبار ارتش
برچسبها: پاتوق پرتقالیتهدیدهوشمندرژیم صهیونیستیدفاع مقدسارتش
امیر سرتیپ دوم خلبان عبدالکریم عصاره از دلاوران گردان ۱۱ شناسایی بود؛ تصورش هم سخت است که بدون هیچ وسیله دفاعی و دریغ از یک تیر، به سمت دشمن حرکت و از سد پدافند آنها عبور کردن.
آری، سخن از سرتیپ خلبانی است که دلاوریها و پروازهایش در طول هشت سال دفاع مقدس هرگز فراموش نمیشود؛ وی از بچهها و نیروهای دوست داشتنی دزفول بود و دلش همواره برای نظام اسلامی و کار برای شهر دزفول میتپید.
موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتمردان آسمانی
برچسبها: پاتوق پرتقالیارتشدفاع مقدس
کنار هلیکوپتر جنگیاش ایستاده بوده و به سوالات خبرنگاران جواب میداد
خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟
شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت:
ما برای خاک نمیجنگیم ما برای اسلام میجنگیم. تا هر زمان که اسلام درخطر باشد...
این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند
شیرودی آستینهایش را بالا زد
چند نفر به زبانهای مختلف از هم میپرسیدند:
کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده!!!
شیرودی همانطور که میرفت ، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت:
نماز! دارند اذان میگویند...
خاطره ای از زندگی خلبان شهید علی اکبر شیرودی
منبع: کتاب برگی از دفتر آفتاب، صفحه ۲۰۱
موضوعات مرتبط: صفحه اصلیارتش.گنجی در دل ملتمردان آسمانی
برچسبها: پاتوق پرتقالیدفاع مقدسزندگی نامه شهیدانارتش جمهوری اسلامی ایرانشهیدان
نبرد درنقطه صفر مرزی سومار
برداشتی مستند از کتاب اردگاه نوشته آزاده جانباز میکاییل احمدزاده
در آخرین روزهای جنگ تحمیلی دشمن با همکاری منافقین خلق عملیات گسترده ای علیه نیروهای ایرانی انجام داده بودند چندین کیلومتر به عمق خاک ایران از ناحیه جاده سومار به سه راهی ایلام نفوذ کرده بودند ما نیز در اثر در گیری های منطقه ای و تعقیب و گریز به حوالی شهر سومار که به دست متجاوزین عراقی افتاده بود رسیده بودیم. در روي جاده خاكي با آرايش باز راه مي رفتيم كه ناگهان يك خودروي عراقي در روي جاده درحال آمدن به سمت ما ديده شد يكي از سربازان دسته شناسائي كه عرب زبان هم بود درروي جاده نشست نشانه رفت ومابه هر سو پراكنده شديم سرباز شجاع با صداي بسيار به خودروي عراقي كه خیلي نزديك شده بود به عربي فریاد کشید:
قف : خودرو حامل يك افسر و دو نفر سرنشين و راننده بود آنها فرصت عكس العمل پيدا نكرده بودند در يك لحظه متوجه ما شده بوند وشايد خيال نمي كردند ما آزادانه در داخل محاصره آنها روي جاده راه برويم.
موضوعات مرتبط: ارتش.گنجی در دل ملتمردان آسمانی
برچسبها: پاتوق پرتقالیارتشدفاع مقدس